توی کوپه روبروی من نشسته با بیست سانت فاصله. آب میخورم میپره تو گلوم به سرفه میفتم. یه ذره میاد جلوتر خیلی جدی میگه: میخوای بزنم پشتت؟
از تصور ِ نزدیکیای که لازمهء این حرکت هست تنم میلرزه. میگم نه مرسی. بعد فکر میکنم چقدر دلم میخواست این کار رو بکنه
از تصور ِ نزدیکیای که لازمهء این حرکت هست تنم میلرزه. میگم نه مرسی. بعد فکر میکنم چقدر دلم میخواست این کار رو بکنه