Monday, November 23, 2009

آدم‌ا دو دسته‌ن:
- قوی
- ضعیف= بدبخت
این یه چیز ٍ ذاتی‌یه. وقتی ضعیف باشی نمی‌تونی کاری‌ش بکنی. همه در یک نگاه می‌فهمن. بلافاصله می‌فهمن چی هستی. می‌فهمن ضعیفی. می‌فهمن که از اون دسته‌ای هستی که می‌شه خیلی راحت آزارش داد, نابودش کرد. می‌فهمن که تو از اون دسته‌ای هستی که نهایت ِ لطفی که می‌شه به‌ت کرد این‌ه که با ترحم برات سری تکون داد. اون‌ایی که ترحم می‌کنن از بقیه بدترن. خیلی خوب و سریع می‌شناسن‌ت. خیلی خوب و سریع می‌فهمن از اون دسته‌ای که بی‌دفاع‌ن. بالافصله با یک نگاه داغ‌شون رو به‌ت می‌زنن. کاری می‌کنن یه حالی به‌ت دست بده که چنان آزار ببینی که با تمام ٍ وجود بخوای ازش فرار کنی و نتونی. می‌فهمن همیشه کم آورده‌ی. می‌فهمن واکنشی که باید به تو نشون داد تحقیر کردن‌ه. تحقیرت می‌کنن. اونا هم می‌دونن همهء بدبختی‌ات تقصیر حماقت و واموندگی و ناتوانی ٍ خودته. همه‌ش تقصیر توئه. تو نتونستی از پس‌ش بربیای. تویی که حقیر بی‌ارزشی و حقته با نهایت ٍ تحقیر سرتا پات‌و برانداز کنن جوری که بخوای زمین دهن باز کنه و توش فرو بری. جوری که دیگه هیچی ازت نمونه. تمام ٍ اون تاریخچهء شکست‌ها و خودمقصری‌ها روی پیشونی‌ت نوشته شده. تو چشات می‌خونن. زل می‌زنن تو چشات و می‌خونن‌ش. از صد فرسخی داد می‌زنه آدمی که بدبخت و آویزون و تنهاست و همیشه هم بدبخت و تنها و آویزون بوده و همیشه مجبوز بوده یاد بگیره با این واقعیت سر کنه و هی دست و پا زده و هی دست و پا زده که از این وضعیت ٍ کابوس‌وار فرار کنه و نتونسته و از وحشت فریاد زده و همیشه به هر کسی دم دست بوده آویزون شده و التماس کرده که این‌جوری تنها و بدبخت ول‌ش نکنن. ول‌ش کردن. حالا همیشه تا به یکی نزدیک می‌شه ترس رو تو چشاشون می‌بینه. ترس و نفرتی که همه از آدم‌ای بدبخت و تنها دارن. چون تنهایی و بدبختی یه مرض مسری ٍ ترسناکه. نخواستنی بودن یه چیز نفرت‌انگیز ٍ ترسناکه. هر چی دست و پا بزنی و سعی کنی خوب و مودب باشی و لبخند بزنی بلکه دلشون به رحم بیاد و بخوان‌ت فایده نداره. این چیزی یه که تو ذات ٍ تو ئه و محکوم شده‌ی به‌ش تا ابد. وقتی ذاتن ضعیف باشی همیشه بازنده‌ای و همه این‌و می‌دونن. و آشنا شدن با هر آدم تازه‌ای فقط به معنی ٍ اضافه شدن به سیاههء تحقیرها ست. و هر چقدر بیشتر دست و پا بزنی و بخوای خودت و اوضاع رو یه جور دیگه نشون بدی بیشتر فرو می‌ری. بیشتر به‌ت می‌خندن. و تو مثل همیشه هاج و واج با قیافهء یک هالوی تمام عیار می‌ایستی به‌شون زل می‌زنی. شاید حتی بزنی زیر ٍ گریه و اونها با انگشت نشون‌ت می‌دن و هرهر تو صورت‌ت می‌خندن

ویولت